جدول جو
جدول جو

معنی سینا سر - جستجوی لغت در جدول جو

سینا سر
مرتعی جنگلی در حومه ی نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سینار
تصویر سینار
(پسرانه)
سنباد، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی و از سرداران سپاه بهرام چوبینه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیناپس
تصویر سیناپس
سیناپس (Synapse) به معنای خلاصه یا چکیده ای از داستان یک فیلم است که به طور مختصر و جامع خطوط اصلی داستان، شخصیت ها، و اتفاقات مهم را توصیف می کند. این خلاصه به سازندگان فیلم، بازیگران، و حتی سرمایه گذاران کمک می کند تا به سرعت ایده ای کلی از داستان و ساختار فیلم به دست آورند.
یک سیناپس خوب باید شامل عناصر زیر باشد:
1. مقدمه (Introduction) : معرفی زمان و مکان داستان و معرفی شخصیت های اصلی و وضعیت اولیه آنها.
2. مشکل یا چالش اصلی (Main Conflict) : توصیف مشکل یا چالشی که شخصیت های اصلی با آن مواجه می شوند و انگیزه های آنها برای حل این مشکل.
3. روند داستان (Plot Development) : توضیح مختصر درباره ی چگونگی پیشرفت داستان، موانعی که شخصیت ها با آن ها روبه رو می شوند، و چگونگی تلاش آن ها برای غلبه بر این موانع.
4. اوج داستان (Climax) : شرح نقطه اوج یا بحرانی ترین لحظه داستان که در آن تنش به حداکثر می رسد.
5. پایان (Conclusion) : نتیجه گیری داستان و توضیح اینکه چگونه مشکلات حل شده اند و وضعیت نهایی شخصیت ها چگونه است.
مثال یک سیناپس فیلمنامه
عنوان : فرار از زندان
مقدمه : داستان در دهه ۱۹۶۰ در یک زندان با امنیت بالا اتفاق می افتد. مایکل، یک مهندس ساختمانی نابغه، به دلیل جرمی که مرتکب نشده، به حبس ابد محکوم شده است.
مشکل اصلی : مایکل باید راهی برای اثبات بی گناهی خود پیدا کند و از زندان فرار کند. او نقشه ای پیچیده برای فرار از زندان طراحی می کند که نیاز به همکاری چندین زندانی دیگر دارد.
روند داستان : مایکل با زندانیان مختلف ارتباط برقرار می کند و آنها را متقاعد می کند تا در نقشه فرار به او کمک کنند. هر کدام از زندانیان مهارت خاصی دارند که برای اجرای نقشه لازم است. در حین تلاش برای اجرای نقشه، آنها با موانع و مشکلات زیادی مواجه می شوند، از جمله نگهبانان مشکوک و زندانیان دشمن.
اوج داستان : در شب فرار، همه چیز به نظر خوب پیش می رود تا اینکه یکی از زندانیان خیانت می کند و نقشه فاش می شود. مایکل باید به سرعت نقشه جدیدی برای فرار پیدا کند و همچنین از جان خود و دوستانش محافظت کند.
پایان : مایکل و دوستانش موفق به فرار می شوند و او توانایی اثبات بی گناهی خود را پیدا می کند. آنها به زندگی جدیدی در جایی دوردست شروع می کنند، در حالی که همچنان تحت تعقیب مقامات هستند.
این مثال نشان می دهد که چگونه یک سیناپس می تواند به طور مختصر و مؤثر داستان یک فیلم را توضیح دهد و توجه مخاطبان را به خود جلب کند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از سیاه سر
تصویر سیاه سر
آنکه یا آنچه سرش سیاه باشد، کنایه از زن بیچاره و بینوا، کنایه از قلمی که سرش را در مرکب زده باشند، نهنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاسر
تصویر سیاسر
سیاه سر، آنکه یا آنچه سرش سیاه باشد، کنایه از زن بیچاره و بینوا، کنایه از قلمی که سرش را در مرکب زده باشند
فرهنگ فارسی عمید
(نِ سَ)
دهی است از دهستان فریم بخش مرکزی شهرستان ساری در 6 هزارگزی جنوب خاوری کهنه ده دشت با 170 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(سیا سَ)
قلم تراشیدۀ نویسندگی. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سیاه سر، ساراست و آن پرنده ای باشد معروف. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(یَهْ سَ)
کنایه از آدمی زاد باشد. (برهان). آدمی. (فرهنگ رشیدی) :
سیه سر را قضا بر سر نبشته ست
گنهکاریش در گوهر سرشته ست.
(ویس و رامین).
، قلم نویسندگی. (برهان) (آنندراج). رجوع به سیاه سر و سیاسر شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ سَ)
دهی است جزء دهستان اجارودبخش گرمی شهرستان اردبیل. دارای 220 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سیا سَ)
رجوع به سیاه سار و سیه سر شود
لغت نامه دهخدا
(سیا سَ)
دهی است از دهستان پیوه ژن بخش فریمان شهرستان مشهد. دارای 363 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نوعی از زیور است که زنان دارند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان گورگ بخش حومه شهرستان مهاباد، سکنه 219 تن، آب آن از رود سیناس، محصول آنجا غلات، توتون و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سیه سر
تصویر سیه سر
گناهکار سیاه سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این سر
تصویر این سر
این دنیا این جهان عالم مادی مقابل آن سر
فرهنگ لغت هوشیار
آن چه سرش سیاه باشد، قلم (که سرش را در مرکب زنند)، سیاه سار، زن بیچاره و بینوا، گناهکار
فرهنگ لغت هوشیار
آن چه سرش سیاه باشد، قلم (که سرش را در مرکب زنند)، سیاه سار، زن بیچاره و بینوا، گناهکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه سر
تصویر سیاه سر
((سَ))
آن چه که سرش سیاه باشد، قلم (که سرش را در مرکب زنند)، سیاه سار، زن بیچاره و بینوا، گناهکار
فرهنگ فارسی معین
روی خط الراس
فرهنگ گویش مازندرانی
سیاه سر، کله سیاه، فردی عصبی و ستیزه جو
فرهنگ گویش مازندرانی
با سینه خزیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سینه خیز رفتن، خزیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
میانجی دعوا
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
شناگر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع جنت رودبار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
محل قرار دادن وسایل و لوازم شخصی در مزرعه یا محل کار
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع جنت رودبار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
گوشت سینه ی پرنده ی اهلی، روی سینه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی